شلمان
بالاخره بعد از مدتها (حدود سه سال و پنج ماه) تونستیم ترغیبت کنیم که تو اتاق خودت و تخت خودت بخوابی... تو این مدت خیلی تلاش کرده بودیم.. انواع روشها رو امتحان کردیم اما بی فایده بود... یا دوست داشتی کنار بابا تو تخت خودمان بخوابی.. گاهی هم دوست داشتی کنار من روی زمین بخوابی... اصلا دوست نداشتی تنها باشی.. گاهی هم که خوابت میبرد میگذاشتمت توی تختت اما نیمه شب بلند میشدی و میومدی تو تخت کنار بابا میخوابیدی یا رختخوابت رو میوردی و کنار من میخوابیدی تا اینکه شلمان کوچولو به کمکمون رسید... اوایل مهر ماه بود که برات شلمان خریدم و چهار تا آهنگ فارسی داشت که از همه بیشتر آهویی دارم خوشگله رو دوست داری و شبها با اون میخوابی... وقتی هم که ...